به وقت دلتنگی p1

#درخواستی
#هیونجین
#چند_پارتی

به وقت دلتنگی


ا/ت=
نه....ن..نه خواهش میکنم...
نرو نرو ....
ولم نکن...
ن..نههههههههههههه...//یهو از خواب میپره//
//نفس نفس میزنه ....عرق کرده ...هوا خیلی شده ...سرش گیج میره ...هر شب این کابوسو میبینه..انگار قرار نیست هیچوقت فراموشش کنم...ولی به خاطر چی این جدایی رخ داد...فقط سر یه دعوا...یه دعوای کوچیک که رفته رفته شدید تر شد...اره....یک سال گذشته...هر روز و شب برات تکراری بود ..خواب های تکراری...فکر و خیال تکراری...روز تکراری..هیچ چیز جدیدی نیست...هیچ چیز خوشحال کننده نیست ...//

ویو ا/ت =
از رو تخت بلند شدم و رفتم دستشویی...و لباسامو پوشیدم و اماده شدم برم سرکارم ...من تو یه کافه کار میکنم...ولی..چند روزه یه اقایی یک ساعت مونده به تعطیلی کافه میاد و چند دقیقه میشینه ..بعد یه کیک شکلاتی و قهوه سفارش میده..پولشو حصاب میکنه و وقتی سفارشش رو میارم ...نیست... و رو میز یه نوشته میزاره..
//نوش جونت میدونم خسته ای//
تقریبا دو روزه مرده میاد ..دقیقا تایمی هم میاد که خیلی خلوته ...فک کنم تقریبا دوروزه میاد ...تصمیم دارم امروز اگه اومد ازش بپرسم کیه و چرا این کارو میکنه...

//پرش زمانی ساعت نه و نیم//

بلاخره اومد...صدام زد تا سفارشش رو بده ...
مرد=یه کیک شکلات با قهوه لطفا...
ا/ت =//میشینه روبه روی مرده// اقا میشه بپرسم شما کی هستید و چرا این کار رو میکنید ...
مرد=خانم مگه شما سفارش نمیگیرید ...
ا/ت = //از جاش با ترس پامیشه// ب...بله ..معذرت میخوام...الان اماده میشه

//و میره و سفارش مرد رو میاره و بعد مرد چیزی که سفارش داده بود رو میخوره و میره //

//نکته= بچه ها مرد کاملا صورتش پوشیده بود...قابل تشخیص نبود//

ویو ا/ت =
از اخرین روزی که اون مرد رو دیدم یک ماه میگذره ..دیگه پیداش نشه ..واقعا هنوز برام سواله بدونم چرا این کارو میکرده ..چشماش خیلی اشنا بود ...احساس میکنم میشناسمش ..ولی همه جاشو پوشونده بود ..اون کیه باید بفهمم..بلاخره تایم بستن کافه از راه رسید ..وسایلو جمع کردم و مغازه رو بستم ولی وقتی برگشتم با اون مرد روبه رو شدم ...ترسیدم ...مرده اروم اروم بهم نزدیک شد ...میخواستم جیغ بزنم که دهنمو گرفت ...اروم بهم نزدیک شد...ولی یهو از پشتش یه گل در اورد و بهم داد...رز ابی ...چی اون از کجا میدونه من رز ابی دوست دارم ...دیگه نمیتونم بزارم بره...میخواست بره که دستشو گرفتم وقتی برگشت سریع ماسک و کلاهشو برداشتم ...چ...چی ..امکان نداره ..مات و مبهوت مونده بودم...

هیونجین =ا...ا/ت ...

ا/ت = //خیلی ناخواسته بغضش گرفت و اروم اروم به سمت عقب رفت// ت...تو..چرا اینکارو با من میکنی..میخوای دوباره از احساساتم سو استفاده کنی...میخوای منو مثل یه اسباب بازی تو دستت بچرخونی...چرا اینجایییییییی//اخرین جملشو با داد میگه//
هیونجین = //بغض میکنه// ن...نه ...ببین ا/ت ..من...من متاسفم ..اصلا قرار نیست همچین اتفاقی بیوفته...من...
ا/ت = تو چی...هاااااا...تو چی..چرا الان پیش اکست نیستی..همون اکسی که از من بهتر بود...همون اکسی کم تر بهت گیر میداد..همون اکسی که بخاطرش بهم سیلی زدی ..همون...//حرفش نصفه میمونه//
هیونجین = من اشتباه کردم...
یک سال پیش=
ا/ت و هیون سر یه بحث کوچیک باهم دعواشون میشه ...کل خونه به هم ریخته وسایلا شکسته و کم کم دعوا اوج میگیره ...
ا/ت= چیه نکنه فیلت یاد هندستون کرده ...دلت برا اون اکس هرزه ات تنگ شده ..
هیون= درست صحبت کن ..
ا/ت = اها چیه ...غیرتی شدی روش هااا..
هیون = بس کن...
ا/ت = چیه نکنه دلت برا اون هرزه تنگ شده ...
هیون = اینقدر این کلمه رو تکرار نکن..//یه سیلی میزنه تو صورت ا/ت//
هیون = اون هرچی هم باشه از تو بهتره ...کم تر گیر میده ..اون خیلی از تو بهتره ...
ا/ت = //بغض میکنه// که اینطور ..میتونی با خیال راحت منو فراموش کنی ..چون دیگه هیچوقت قرار نیست ببینمت ...میتونی بری پیش اکس هرزه ات ..که هر شب زیر یکی و با کل سئول یه شب خوابیده ...
// ا/ت میخواد بره که هیونجین دستشو میگیره...ا/ت دستشو از دست هیونجین میکشه بیرون و با داد خیلی بلند تقریبا عربده میگه//

دست کثیفتو به من نزن عوضی...دیگه هیچوقت قرار نیست همدیگه رو ببینیم ...
دیدگاه ها (۶)

به وقت دلتنگی p2

به وقت دلتنگی p3

فرق بین ماه و خورشید p2

فرق بین خورشید و ماه p1

ا،ت دلش میخواست هر کاری ممکنه بکنه تا بفهمه هیون درواقع کیه ...

love Between the Tides²⁶رفتم سوار ماشین شدم تهیونگ: دو ساعت ...

اگه ببینن با کسی دعوا کردی و لت و پارشون کردی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط